بــح بــح بــهــ ایــنــ شــعــر ســعــدیــ
*چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه داری
گرت آدمیتی هست، دلش نگاه داری*
***
*به ره بهشت فردا، نتوان شدن ز محشر
مگر از دیار دنیا، که سر دو راه داری*
***
*همه عیب خلق دیدن، نه مروتست و مردی
نگهی به خویشتن کن، که تو هم گناه داری*
***
*ره طالبان مردان، کرمست و لطف و احسان
تو خود از نشان مردی، مگر این کلاه داری*
***
*به چه خرمی و نازان، گرو از تو برد هامان
اگرت شرف همینست، که مال و جاه داری*
***
*چه درختهای طوبیست، نشانده آدمی را
تو بهمیه وار الفت، به همین گیاه داری*
***
*به کدام روسپیدی، طمع بهشت بندی
تو که در خریطه چندین ورق سیاه داری*
***
*به در خدای قربی، طلب ای ضعیف همت
که نماند این تقرب، که به پادشاه داری*
***
*تو مسافری و دنیا، سر آب کاروانی
نه معولست پشتی، که برین پناه داری*
***
*که زبان خاک داند، که به گوش مرده گوید
چه خوشست عیش وارث، که به جایگاه داری*
***
*تو حساب خویشتن کن، نه عتاب خلق سعدی
که بضاعت قیامت، عمل تباه داری*
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.