نائبان خاص حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت (٤)

 

«علی بن محمد سمری»

 

انتظار قرآن کی نگاہ میں

 

ابوالحسن علی بن محمد سمری, چهارمین و واپسین سفیر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف است که پس از رحلت حسین بن روح به مقام سفارت منصوب شد و مدت سه سال عهده دار این منصب بود. سمری از خاندانی با ایمان و شیعه بوده است که در خدمت گزاری به «سازمان امامیه» از شهرت زیادی برخوردار بودند و همین اصالت خانوادگی او, باعث شد که در امر سفارت با مخالفت چندانی رو به رو نگردد.[1]


 

هر یک از سفرای چهارگانه پس از وفات نائب قبل به امر حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف, به مقام سفارت و نیابت نائل می گردید, و احدی از آنان جز با نصی از جانب امام زمان عجل الله فرجه الشریف, و انتصاب از سوی ایشان بدین مقام نرسیدند. و شیعیان نیز سخن آنان مبنی بر تصدی امر نیابت را نمی پذیرفتند؛ مگر آنکه نشانه و یا معجزه ای به دست هر یک از آنان از ناحیه صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف ظاهر می شد؛ که ظهور معجزه از سوی نواب و سفرای امام عجل الله فرجه الشریف دلالت بر صدق گفتار و صحت نیابت آنان داشت.[2]

علی بن محمد سمری از اصحاب نزدیک امام حسن عسگری علیه السلام بود و دوران نیابت ایشان با دو خلیفه عباسی «راضی و متقی» مصادف شد.[3] سمری فرصت زیادی نداشت؛ به همین دلیل مثل نواب قبلی نتوانست فعالیت های گسترده ای انجام دهد و تغییرات قابل ملاحظه ای در روابط خود و وکلا به وجود آورد؛ لیکن اعتقاد شیعیان به جلالت و وثاقت او, مثل دیگر نواب بود و وی مورد پذیرش و تسالم عموم شیعیان قرار گرفت.[4]  

در روزهای بیماری علی بن محمد سمری از وی پرسیدند که به چه کسی ما را توصیه می کنی که بعد از تو در مسائل شرعی و حقوقی به او مراجعه کنیم؟ فرمود: «خدا مشیّتی دارد که آن را انجام خواهد داد.[5] و در روایت دیگری به نقل از احمد بن محمد صفوانی چنین آمده است: «در روزهای پایانی عمر محمد بن علی سمری, عده ای از شیعیان نزد او حاضر شدند و از وکیل بعدی حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف سوال نمودند و اینکه چه کسی جانشین ایشان خواهد بود, پس ایشان چیزی در این مورد بیان ننمود و گفته اند که به وی امر نشده بود که احدی را بعد خود برای این مقام وصیت کند».[6]

با رحلت محمد بن علی سمری باب نیابت بسته شد و پایه های مرجعیت و غیبت کبری استوار گردید تا شیعیان در این مقطع حساس از نظر احکام اسلام بی سرپرست نمانند و با مراجعه به مراجع عالی قدر تقلید, وظائف شرعی خود را دریافته و بدان عمل کنند

 

 

ابو محمد حسن بن احمد نقل می کند: چند روز قبل از وفات علی بن محمد سمری نزد او بودیم, و ایشان برای مردم توقیعی که از ناحیه مقدسه رسیده بود در آورد. متن توقیع شریف به خط حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف چنین بود:

 

«به نام خداوند بخشنده بخشایشگر, ای علی بن محمد سمری! خدا پاداش برادرانت را در سوگ تو افزون سازد که شش روز دیگر رحلت خواهی کرد؛ کارهایت را فراهم ساز و کسی را بر جانشینی خود برنگزین, و به کسی وصیت مکن که غیبت تامه (کبری) فرا رسیده است, دیگر تا روزی که خدای تبارک و تعالی بخواهد ظهوری نخواهد بود و آن مدت بس دراز و طولانی خواهد بود که دل ها را قساوت خواهد گرفت و زمین پر از ظلم و ستم خواهد شد. در این دوران برخی از شیعیان ادعای مشاهده (نیابت خاصّه) خواهند نمود؛ آگاه باشید که هر کس, پیش از خروج سفیانی و وقوع صیحه ی آسمانی, ادعای مشاهده (نیابت خاصّه) کند؛ دروغ گفته است که هیچ کار و اراده ای صورت نگیرد مگر به خواست خداوند بزرگ و بزرگوار».[7]

متن این توقیع شریف, نمایانگر پایان غیبت صغری و انقطاع نیابت خاصّه و آغاز غیبت کبری و نیابت عامه است. محمد بن علی سمری در نیمه ی ماه شعیان سال 329 ق رحلت نمود. [8]  

با رحلت محمد بن علی سمری باب نیابت بسته شد و پایه های مرجعیت و غیبت کبری استوار گردید تا شیعیان در این مقطع حساس از نظر احکام اسلام بی سرپرست نمانند و با مراجعه به مراجع عالی قدر تقلید, وظائف شرعی خود را دریافته و بدان عمل کنند.       

                  

پی نوشت:

1. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص108

2. ر.ک: مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, ص362, ح9

3. طسوجی, محمد حسین, مهدی(عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص99

4. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص108

5. مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص360

6. همان.

7. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, ص 395و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص360

8. ر.ک: همان, ص396, و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص366

                                                                                                                                                      شهربانو زندلشنی

بخش مهدویت تبیان

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:25 | نویسنده : محمدعارف |

داعش پرچمداران سیاه پوش آخرالزمان؟!

 

داعش

 

 

سه سالی از غائله ی وهابیت با ساختار غربی ـ عربی در سوریه و بعد عراق می ‌گذرد. کسانی که به نام اسلام و با پرچم توحید اما به رنگ سیاه قد برافراشتند و با اقدامات ننگین و وحشیانه ‌ی خود روسیاه ترین جنایتکاران تاریخ را رو سفید کردند.


 

گذشته از ماهیت آمریکایی ـ صهیونی این گروه که ایجاد و بقایشان به اعتراف مسئولان وقت ایالات متحده برای تامین اهداف آنها بود نگاهی هم می ‌توان به باورها و آرمان های آنها داشت و فارغ از آن ماهیت به نقد و بررسی آن نشست که در نوشته ی پیش رو هدف همین است.

 

خلافت برای اجرای شریعت

این گروه مدعی ‌اند که به دنبال اجرای شریعت هستند و تنها راه اجرای آن در عصر حاضر نیز بازگشت به گذشته و برپایی نظام خلافت است. برگزیدن نام ابوبکر برای خود از سوی نفر اول این گروه (بدری سامرایی) و دستور بیعت به تمام سران حکومت های اسلامی از پیامدهای همین طرز تفکر است. اما این هدف در عمل تبدیل شد به همان که معاویه و بنی امیه به دنبال آن بودند یعنی مبارزه با طرف های مقابل به هر شکل و از هر راهی برای رسیدن به حکومت البته به نام اسلام.

داعش که خود را پیرو سَلَف یعنی گذشتگان می داند نگاه به شام (مرکز خلافت امویان) و عراق (مرکز خلافت عباسیان) دارد تا به دست آورد آنچه را که امویان و عباسیان از کف دادند. آنها نیز ابتدا با نام خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز کردند و بعد هدف خود که سلطنت و سکونت در کاخ های مجلل و حکمرانی بر سرزمین های اسلامی بود را محقق ساختند و البته داعش فعلا در ابتدای راه است و ادعای خلافت هم برای رسیدن به همان سلطنت شکوهمندی است که امویان و عباسیان در عراق و شام داشتند با ذکر این نکته که این گروه برای رسیدن به اهداف خود، فقط و فقط آدم کشی و فشار را به عنوان ابزار انتخاب کرده و با جهاد نامیدن این اقدامات ددمنشانه تلاش دارد تا هم رنگ توجیه به جنایت های خود بزند و هم در جذب نیرو برای ادامه کار موفق باشد.

داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات پرچم های سیاه وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصره را که در شام حضور دارند را لشگر سفیانی می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست

استفاده از مضامین دینی

این گروه به مانند دیگر جریان های منادی اسلام گستری، همواره تلاش دارد از مضامین دینی (قرآنی، حدیثی و تاریخی) استفاده کند تا بتواند خود را به جامعه مسلمانان قبولانده و از آنها برای خود یارگیری کند. این استفاده نمودهایی در چهره ی بیرونی این گروه دارد که به دو نمونه از آن اشاره می کنیم.

قبل از بیان این دو نمونه باید قصه ‌ی پر غصه ای را اینجا به اجمال و در فرصتی دیگر به تفصیل مرور کرد و آن این که امروز تبلیغات سطحی نگر و پر هیجان جولان دارند و پرمشتری هستند؛ و آنچه غریب است و جز عده ی محدود خریدار آن نیستند درستی و راستی متکی بر پژوهش های علمی است. همین سبب شده تا در این آشفته بازار هیچ متاعی بی مشتری نماند و هر ندایی حتی برای قصابی کردن انسان های بی گناه به نام دین با لبیک هزاران نفر مواجه شود.

و اما آن دو نمونه مضمون دینی که در داعش نمود پیدا کرده است:

الف. روایات مربوط به فضائل شام

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می ‌خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند.

محمود ابوریه متخصص تاریخ و منتقد جدی احادیث ساختگی، با اشاره به روایات جعلی «کعب الأحبار» درباره ی شام می گوید: از پیامدهای آمدن کعب الاحبار به شام در زمان حاکمیت معاویه، روایاتی بود که درباره ‌ی فضائل شام جعل شد.[1]

با خواندن این احادیث که در مسند احمد بن حنبل و آثار دیگر فراوان آمده است این تصور در ذهن خواننده ایجاد می شود که گویا «شام» سرزمین مبارک و مقدسی است به اندازه ی قداست ملائکة الله و انبیاء الهی و تمامی نیکان جامعه انسانی در آنجا زیست می کنند.

نمونه آن این حدیث است که زید بن ثابت می ‌گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «طوبی للشام: خوشا به حال شام» آنگاه وقتی علت را پرسیدند فرمود: «لان ملائکة الرحمن باسطو اجنحتها علیه: زیرا ملائکه بال های خود را در شام گشوده ‌اند.»

روایت دیگر این است که «شامیان، تازیانه خداوند در روی زمین هستند و خداوند از هر کدام از بندگانش که بخواهد به کمک آنان انتقام می گیرد.[2]

داعش

 

در روایتی دیگر چنین آمده است: «سیصیر الامر إلى أن تكونوا جنودا مجندة ...: امور چنان خواهد شد که در آینده، سپاهیانی شکل خواهد گرفت. سپاهی در شام، سپاهی در یمن و سپاهی در عراق. بر شما باد شام، آنجا زمین برگزیده خداوند است که بهترین بندگانش از آنجایند، اگر به شام نرفتید به یمن بروید و از غدیرهاتان سیراب شوید! به درستی که خداوند متعال درباره شام و اهل آن به من سفارش کرده است.»[3]

این دقیقا همان روایتی است که در جریان اختلاف میان گروه های تکفیری سوریه و عراق مورد استفاده قرار گرفت و طرفداران جبهه النصره، از آن علیه گروه داعش که به عراق رفت استفاده کردند.

ناگفته نماند که همه ی این احادیثِ جعلی، کار امویان نیست؛ بلکه در دوره های بعد، آنان که اموی مسلک بودند از یک سو و بسیاری از کسانی که می خواستند شام را در برابر عراق، مهم تر جلوه دهند همواره احادیثی در فضیلت «شام» ساختند و پراکندند.

شمار این گروه از احادیث به حدی بود که در قرن پنجم، شخصی با نام علی بن محمد ربعی مالکی کتابی با عنوان «فضائل الشام» نوشته است.

 

ب. استفاده از گفتمان مهدویت

در برخی منابع حدیثی روایاتی وجود دارد معروف به روایات «رایات السود» یعنی پرچم های سیاه. در این روایات بعد از خبر برافراشته شدن پرچم هایی سیاه در آستانه ی ظهور به مسلمانان توصیه شده به یاری کسانی بشتابند که این پرچم ها را برافراشته اند چرا که آن منجی به کمک همین افراد جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

این روایات که در منابع شیعه و سنی به چشم می ‌خورد مورد نقد و ارزیابی دانشمندان شیعه[4] قرار گرفته است و در میان مشایخ اهل سنت نیز هستند کسانی که این احادیث را نادرست دانسته و نادرست تر، تطبیق آنها را بر حوادث روز مانند مسائل سوریه می دانند.

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند

و اما امروز داعشی ها با استناد به این روایات، پرچم هایی سیاه؛ بلکه لباس هایی سراسر سیاه بر تن کرده و وانمود می کنند که همین ها هستند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در سراسر جهانند. این کار سابقه ای نیز در قرن دوم داشته است آنجا که ابومسلم خراسانی پرچمی سیاه به دست گرفت و جامه ای سیاه بر تن کرد و خلق الله را به کشتن داد به نام اسلام و به کام بنی عباس که بیایند و با سقوط امویان بر مسند قدرت قرار گیرند.

به عبارتی دیگر داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات "پرچم های سیاه" وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصرة را که در شام حضور دارند، "لشگر سفیانی" می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست.

اما این بر اهل اندیشه حتی حامیان فکری این گروه پوشیده نیست که اعمال ننگین داعش هیچ تناسبی با آموزه های اسلام که سراسر رحمت است و در آن حقوق افراد، جان و ناموس آنها محترم است ندارد[5] و ادعای خلافت و دولت اسلامی همگی فریبی برای پیشبرد اهداف با استفاده از مسلمانان ناآگاه و فریب خورده است.

 

پی نوشت:

1.       الاضواء‌ علی السنة‌ المحمدیه، ص119

2.       کنز العمال، ج12، ص273

3.       همان ص 275

4.       نقد و بررسی مفصل این روایات را می توانید از این آدرس دریافت کنید.

5.       سعد بن ناصر الشثری، مفتی عربستان و عضو سابق هیات علمای این کشور در گفت وگویی که از شبکه ماهواره ای المجد پخش شد گفت: گروه داعش با خدا و رسول گرامی اسلام می جنگد، به مساجد حمله می کند، علما را به قتل می رساند، بندگان خدا را شکنجه می ‌کند و به همین علت گرایش و پیوستن به این گروه گناه کبیره و به عبارتی خروج از دین اسلام است. (خبر آنلاین. 11/6/93)

 

در این مقاله از یادداشت های استاد رسول جعفریان که در خبرآنلاین منتشر می شود بهره برده ایم.

امید پیشگر       

بخش مهدویت تبیان



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:25 | نویسنده : محمدعارف |

نائبان خاص حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت (2)

 

 

«محمد بن عثمان بن سعید عَمری»

نائب دوم

 

نام وی «محمد بن عثمان», کنیه اش «ابا جعفر» است.[1] محمد بن عثمان نایب دوم حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف در غیبت صغری بود, نیابت ایشان مصادف با ایام خلافت معتمد عباسی, معتضد عباسی, مکتفی عباسی, و ده سال از خلافت مقتدر عباسی مصادف شد و در حدود چهل سال مقام والای نیابت خاصه را به عهده داشت. [2] ایشان با نص امام حسن عسگری علیه السلام و نص عثمان بن سعید به امر حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف پس از درگذشت پدرش به مقام والای نیابت امام زمان عجل الله فرجه الشریف نایل آمدند. [3]

 

تأییدات ولیّ زمان

محمد بن عثمان، قبری برای خود حفر نموده و آن را به وسیله ی چوب ساج هم سطح زمین کرده بود. وقتی علت این امر را سوال می کردند, می فرمود: «برای مردن اسبابی هست و من مأمور شدم که خود را جمع و جور کنم». سپس دو ماه بعد وفات می کنند. [4]

در نامه ای که به عنوان تسلیت از ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف برای محمد بن عثمان صادر شده است, علاوه بر آنکه نشانگر حزن و اندوه زیاد حضرتش در فقدان نائب گرامیش و نیز موقعیت او نزد امامش می باشد؛ متضمن بشارت بر جانشینی محمد بن عثمان عمری به جای پدر نیز بوده است, و امام عجل الله فرجه الشریف چنین مرقوم فرمودند:

«خداوند به تو  اجر جزیل و صبر جمیل مرحمت فرماید, ما و شما در این حادثه دچار غم و اندوه شدیم. از جدایی و فراق او احساس وحشت نمودیم, خدایش او را شاد و مسرور گرداند. از کمال سعادت او این بود که خدای تبارک و تعالی فرزندی چون تو به او عنایت فرموده است که در جای او بنشینی و منصب او را به عهده بگیری و از خدا برایش رحمت و مغفرت بطلبی».[5]

و در توقیع دیگری امام عجل الله فرجه الشریف فرمودند:

 « ..... و اما محمد بن عثمان عمری, پس خداوند از او و پدرش خشنود و راضی باشد, همانا او مورد وثوق من و نوشته او نوشته من است». [6]

علائم و کرامات بسیاری از وی ظاهر می شد؛ و معجزات امام زمان عجل الله فرجه الشریف به دست او آشکار می گردید و امور بسیاری را از جانب امام مهدی عجل الله فرجه الشریف به شیعیان خبر می داد که باعث بصیرت شیعیان در خصوص وجود امام دوازدهم می گردید

مقاومتی ستوده

محمد بن عثمان, به رغم مخالفت هایی که از طرف مدعیان دروغین نیابت, با وی صورت می گرفت و با وجود فشارهایی که از طرف حکام و خلفای آن دوران اعمال می شد, توانست جایگاه سفارت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف را در کارهای واگذاشته ی خود, به گونه ای شایسته حفظ نماید و نگذاشت غالیان با ترفندهای دروغین خود, شیعیان را متوجه خود سازند و نیابت او را متزلزل کنند. از این رو دوستداران ائمه اطهار علیهم السلام هیچ گاه درباره نیابت و وثاقت ایشان دچار شک و تردید نگشتند.

 

دست امام در آستین سفیر

نایب دوم بیشترین مدت را از جهت بقا در سمت نمایندگی امام زمان عجل الله فرجه الشریف به خود اختصاص داد و حدود چهل سال به عنوان نایب و رابط بین امام و شیعیان بود. لذا توفیق یافت مشکلات و مسائل فقهی, کلامی اجتماعی و ... بیشتری از محضر مبارک حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف استفسار کند و در اختیار عموم مردم قرار دهد.[7]

توقیعات (نامه های) مبارک حضرت با همان خطی که در زمان پدر محمد بن عثمان [= عثمان بن سعید] صادر می شد, به دست او صادر می گشت و به شیعیان می رسید و شیعیان جواب سوالات خویش را از طریق ایشان از امام عصر عجل الله فرجه الشریف می گرفتند و بدین گونه واسطه ی بین آن حضرت و مردم بود.

علائم و کرامات بسیاری از وی ظاهر می شد؛ و معجزات امام زمان عجل الله فرجه الشریف به دست او آشکار می گردید و امور بسیاری را از جانب امام مهدی عجل الله فرجه الشریف به شیعیان خبر می داد که باعث بصیرت شیعیان در خصوص وجود امام دوازدهم می گردید. [8]

 

در مسیر سفری طولانی تر

ابو جعفر محمد بن عثمان طبق قول مشهور در سال 305 ه.ق [9] در آخر ماه جمادی الاولی وفات یافت. قبر او در کنار مادرش, بر سر راه کوفه و در محلی که خانه اش آنجا بود, واقع است. این محل در سمت غربی بغداد واقع است.[10]

 

پی نوشت:

1. علامه حلى، رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر قم، 1411ق ص149

2. طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص96

3. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, ص359

4. علامه حلى، رجال العلامة الحلی، پیشین، ص149 و نیز: الطوسى, الغیبة، پیشین, ص365؛ طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص97

5. الطوسى, الغیبة، پیشین, ص361, و نیز: طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص95

6. همان, ص362؛ و نیز: مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, صص350 و 349

7. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص105 و106؛ ر.ک : الطوسى, الغیبة، پیشین, ص366

8. طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص97

9. بنابر نقل دیگر وی در سال 304 ه.ق رحلت نموده اند.

10. الطوسى, الغیبة، پیشین,ص 366

شهربانو زندلشنی

بخش مهدویت تبیان

 

 



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:24 | نویسنده : محمدعارف |

نائبان خاص حضرت مهدی در عصر غیبت (1)

 

«ابوعمرو عثمان بن سعید عمری»

 

نائب

 

نام وی «عثمان بن سعید», کنیه اش «ابو عمرو» و لقبش «العمری», «سمان», «اسدی», «عسگری» می باشد. [1] وی از قریه عسکر سامره بوده است. علت ملقب شدن او به «سمان» این بود که به خاطر داشتن منصب نیابتی که از جانب امام زمان عجل الله فرجه الشریف داشت, روغن فروشی می کرد. روش وی چنین بود که شیعیان اموالی را که برای امام حسن عسگری علیه السلام می آوردند, به وی می دادند و او از ترس, آنها را میان خیک روغن پنهان می نمود و بدین گونه به خانه امام می رساند. [2]

 

همواره در خدمت ولایت

وی از یاران, اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم علیهما السلام بود. او مردی جلیل القدر و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام به خدمتگذاری و کسب آموزه های اسلامی از ایشان اشتغال داشت. [3]

عثمان بن سعید پیش از ولادت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف به مدت 5 سال از طرف امام هادی و امام حسن عسگری علیهما السلام وکیل و نماینده بود. [4] و شاید یکی از ادله ای که ایشان در محضر دو امام پیش از حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف قرار گرفته بود, برای این بود که دیگر در شأن و عظمت او تردید نداشته و به راحتی نیابت او از طرف حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) را بپذیرند. [5]

عثمان بن سعید عمری از دوران کودکی حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف به مقام سفارت و نیابت از طرف آن حضرت منصوب شد. او از جمله کسانی بود که در مراسم غسل, کفن و نماز و دفن امام حسن عسگری علیه السلام شرکت نمود.

امام حسن عسگری علیه السلام حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف را به چهل نفر معرفی نموده و فرمودند: «این امام شما بعد از من و جانشین من برای شماست, او را اطاعت کنید. از بعد امروز شما او را نمی بینید (یعنی غائب می شود) تا اینکه دوره ای تمام شود, پس, سخنان عثمان بن سعید عمری را بپذیرید و از او پیروی کنید, زیرا او جانشین و خلیفه امام شما است». [6]

همچنین امام حسن عسگری علیه السلام هنگامی که از یمن برایشان اجناسی آورده شده بود, به عثمان بن سعید فرمودند: «او وکیل من و وکیل فرزندم است؛ اموال را به او تحویل دهید». [7]

وی از یاران, اصحاب و شاگردان مورد وثوق امام دهم و امام یازدهم علیهما السلام بود. او مردی جلیل القدر و مورد اطمینان بود که از یازده سالگی در محضر امام هادی علیه السلام به خدمتگذاری و کسب آموزه های اسلامی از ایشان اشتغال داشت.

توقیعات شریف امام غائب

از جمله توقیعات که از ناحیه امام عصر عجل الله فرجه الشریف به وسیله عثمان بن سعید صادر شد؛ توقیعی می باشد که به جهت به شک افتادن جمعی از شیعیان درباره وجود مقدس آن حضرت بوده که آن حضرت مردم را نصیحت می فرمایند.

هنگامی که نائب اول حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف دیده از جهان فرو بست شیعیان در غم و اندوه قرار گرفتند و خاطر شریف ولی عصر علیه السلام نیز در سوگ او محزون گردید و طبق نامه ی شریفی که به افتخار فرزند بزرگوارش محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شد به فرزندش اظهار تسلیت فرمودند.

در این نامه چنین آمده است:

«ما برای خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست, تسلیم فرمان خدا و راضی به قضای الهی هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست و نیکو از این جهان دیده بر بست. خدای رحمتش کند و او را به اولیا و موالی خود ملحق سازد که همواره در راه آنان کوشا بود و در چیزهایی که او را به خدا نزدیک سازد, تلاش فراوانی داشت. خدای تبارک و تعالی رویش را سفید و درخشنده گرداند و لغزش هایش را ببخشد». [8]

 

نائبانی مورد تأیید

عثمان بن سعید پس از سپری شدن عمر شریفش, به دستور حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف فرزندش محمد بن عثمان را پس از خود به عنوان نایب خاصّ منصوب کرد. البته پیش از این, فرزند عثمان بن سعید از سوی امام عسگری علیه السلام به عنوان فردی مورد وثوق برای فرزندش حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف معین شده بود. [9]

 

پی نوشت:

1. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص 103 و ر.ک: علامه حلى، رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر قم، 1411ق, ص126

2. ر.ک: مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, ص344 و نیز: طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص93

3. علامه حلى، رجال العلامة الحلی، پیشین، ص126

4. طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص94؛ ور.ک: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص344

5. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص104

6. ر.ک: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, صص 347و346

7. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, صص355 و 356

8. طسوجی, مهدی (عج) معجزه جاودان, پیشین, ص94 ؛ ور.ک: سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص105

9. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص104

شهربانو زندلشنی

بخش مهدویت تبیان



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:24 | نویسنده : محمدعارف |

مهدویت یعنی چه؟

امام زمان

 

باور به ظهور شخصی كه جهان را پر از عدل و داد كرده و ریشه های ظلم و ستم را می چیند اختصاص به اسلام نداشته بلكه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی می شود و در اسلام، مسیحیت،(1) یهودیت(2) و زرتشت(3) و... به ظهور این شخص نوید داده شده است.

بنابراین می توان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند كه این موعود در اندیشه زردتشت سوشیاتت،(4) در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و در اسلام حضرت مهد(عج) است كه قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند.

امّا در مورد اینكه مهدویت یعنی چه؟ باید اذعان داشت لغت مهدویت برگرفته از امام مهدی(عج) است.

"خلاصه و حقیقت مهدویت، منتهی شدن سیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد و سعادت عمومی، امنیت و رفاه، تعاون و همكاری، همبستگی همگانی حكومت حق و عدل جهانی، غلبه حق بر باطل، غلبة جنود الله بر جنود شیطان نجات مستضعفان و نابودی مستكبران، و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری یك رجل و ابرمرد الهی است كه موعود انبیاء و ادیان و دوازدهمین اوصیاء و خلفای پیغمبر آخرالزمان است."(5)

امّا از آنجا كه نام آن منجی در میان مسلمانان مهدی(عج) است، این اندیشه را به اندیشه مهدویت نامیده اند هر چند سایر ادیان به آن اندیشه موعودگرائی و ... می گویند.

تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند كه این موعود در اندیشة زردتشت سوشیاتت، در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و در اسلام حضرت مهد(عج) است كه قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند

بهرحال، مهدویت، یك اندیشه و تفكر برگرفته از كتابهای آسمانی است كه با فطرت و سنن عالم خلقت موافق است و در میان شیعیان در این اندیشه مباحث مهم ذیل بررسی می شود.

1. موعودگرائی و منجی گرائی در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی.

2. مسأله مهدی باوری و موعود گرائی در اهل سنت.

3. اعتقاد به مهدویت از منظر شیعه كه خود، مباحث ذیل را در بر دارد.

الف: مسأله ولادت و نسب و كودكی امام زمان(عج).

ب: ویژگیهای امام زمان(عج).

ج: مسأله انحراف در مهدویت و فرقه های انحراف.

د: مسأله غیبت امام زمان(عج).

ذ: مسأله علائم و زمینه های ظهور حضرت حجت(عج).

ر: مسأله وقایع ظهور و حكومت جهانی آن حضرت.

و...

بنابراین مهدویت، تعریف خاصی ندارد بلكه شامل یك اعتقاد می شود كه مباحثی را در بردارد و كسی كه می خواهد به این مقوله بپردازد بایستی به مطالب ذكر شده با دقت، بپردازد.

 

پی نوشت:

 

1- انجیل لوقا / باب 12 / آیات 40-35.

2- كتاب مقدس / سفر مزامیر داود / مزمور 37.

3- اوستا، بخش یناهات / 46.

4- همان.

5- لطف الله صافی گلپایگانی، اصالت مهدویت، ج 2، بخش 4، ص 19، انتشارات حضرت معصومه، قم.

 

منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. تاریخ عصر ظهور، و مابعد الظهور (عصر غیبت)، محمد صدر.

2. اصالت مهدویت، آیت الله صافی، ج اول تا سوم، انتشارات حضرت معصومه.

3. او خواهد آمد، مهدی پور، نشر برقعی.

بخش مهدویت تبیان

 



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:23 | نویسنده : محمدعارف |

مهدویت و این همه ادعا !!!

مهدویت

 

در طول تاریخ افراد زیادی ادعای مهدویت داشته اند

وقتی یک تراول چک قلابی نصیب ما می شود، برخورد ما می تواند دو گونه باشد؛ می توانیم از این اتفاق نتیجه بگیریم که اساسا نمی شود به تراول چک اعتماد کرد و این تجربه بد به این تصمیم منجر شود که اصلا از تراول چک استفاده نکنیم. برخورد دیگر که عمیق تر و پخته تر از مورد اول به نظرمی رسد آن است که نتیجه بگیریم همواره برای هر کالای اصلی،مشابه قلابی آن وجود دارد و ازآنجا که هیچ کس نمی خواهد ضرر کند، همیشه باید برای شناخت نسخه اصلی از نسخه تقلبی آماده بود.این نتیجه به این تصمیم ختم می شود که در مواجهه با تراول چک در آینده حتماً از معیارها و ملاک هایی که صحت و اعتبار آن را تضمین می کنند، بهره بگیریم و احتمال تقلب و فریب را از بین ببریم.در حالت اول ما نه تنها صورت مسأله را پاک کرده ایم که حتی به طور غیر مستقیم امکان وجود هر گونه تراول چک واقعی و اصلی را منتفی دانسته ایم.نکته دیگر اینکه نسخه تقلبی، یک کپی است و از اساس باید مشابه نسخه اصلی باشد.همین مسأله سبب شده تا هیچ گاه تراول چک هشتاد هزار تومانی جعل نشود که اگر اینگونه بود دیگر شناخت اصلی و قلابی دشوار نبود.ماجرای تراول چک اصلی و قلابی درباره مهدویت هم قابل طرح است و آنچنان که تاریخ نشان می دهد، در برابر یک موعود اصلی که توسط پیامبر(ص)به مسلمانان معرفی شده است، افراد زیادی به ادعا برخاسته اند که همان موعود حقیقی بوده و شایستگی توجه و پذیرش مردم را دارند.

با رحلت پیامبر(ص)وسپری شدن خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)جرقه های آغازین ادعای مهدویت دیده شد.گروهی که بعدها به سبائیه مشهور شدند، ادعا کردند که علی(علیه السلام) به غیبت رفته و تا آخر الزمان باقی خواهد ماند؛ تا روزی خروج کرده و زمین را از عدل و داد پر کند.

آنها که درباره علی(علیه السلام) نسبت های ناروایی رواج دادند و او را نبی و یا حتی خدا نامیدند، به نام های مختلفی مشهور شدند که چون نخستین بار عبدالله بن سباء عقیده رجعت را درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) رواج داد، به این نام خوانده شدند .این طایفه در تاریخ منقرض شد و از آنجا که نادرستی ادعای آنها با شهادت علی(علیه السلام) و عدم ادعای خود او واضح بود، جز ذکری در تاریخ از آنها به یادگار نماند.

این ضرورت همیشگی وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هایی که ادعای اینچنینی دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقیقی از مدعیان تقلبی به کار گیرند.اینگونه نه به انکار نجات پرداخته ایم و وعده راست خداوند و رسولش را نادیده پنداشته ایم و نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و از خیر نجات گذشته ایم؛ علاوه بر آنکه زمینه را برای بروز دعوت های سخیف و بی پایه در این باره از بین برده ایم

گروه دیگر که کیسانیه نام داشتند و پیروان مختار بن ابی عبید ثقفی بودند، پنداشتند که محمد بن حنفیه، امام پس از حسین بن علی(علیه السلام) بوده و همان مهدی موعود(عج) است که در کوه رضوی به سر برده و روزی قیام خواهد کرد.البته خود محمد بن حنفیه چنین ادعایی نداشت و مختار نیز مدعی مهدویت او نبود و این چنین شد که از کیسانیه نیز در تاریخ نامی بیش نماند.

یزیدیه عنوان جماعتی بود که ادعای مهدویت را در باره یزید مطرح کردند و معتقد بودند که او به آسمان صعود کرده و در بازگشت خود، دنیا را پر از عدل و داد می کند.درباره مشخصات این فرقه اختلاف نظراتی وجود دارد و جزئیات زیادی درباره عقاید و گستره فعالیت آنها در دسترس نیست جز آنکه دوره آنها نیز به سر آمده است.

گروه بعدی هاشمیه بوده اند که با پذیرش مرگ محمد بن حنفیه، ادعای مهدویت را درباره پسر او -ابوهاشم- سامان دادند.آنها معتقد بودند که ابوهاشم نمرده که هیچ، حتی می تواند مردگان را زنده کند.آنچه مسلم است پیروان این فرقه مرگ او را باور نداشته و از این رو به چنین ادعایی متمایل شده بودند.ایشان نیز هم اکنون وجود خارجی ندارند.

در این میان ذکری هم از مهدویت عمربن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه اموی، صورت گرفته که البته به پیدایش گروه و فرقه خاصی منجر نشده است.بعدها باقریه این ادعا را در باره امام باقر(علیه السلام)ابراز کردند و با رد از دنیا رفتن ایشان، معتقد به بازگشت آن حضرت شدند.جالب آنکه این ادعا هیچ گاه مورد توجه باقرالعلوم(علیه السلام)قرار نگرفت و حتی این احتمال و جود دارد که باقریه امتداد کیسانیه در گذر زمان باشد.

امام زمان

 

زمانی که زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب قیام خود علیه امویان را آغاز کرد،عده ای بعدها به زیدیه مشهور شدند،بر اساس روایتی از پیامبر(ص)که مهدی(عج)را از نسل حسین(علیه السلام) و قیام کننده با شمشیر می دانست، به مهدویت زید معتقد شدند.هر چند روایتی از پیامبر(ص)گویای آن بود که امامان پس از پیامبر دوازده نفرند که آخرین آنها مهدی(عج)است.پیروان کنونی این فرقه که در یمن و سوریه زندگی می کنند، اعتقادات مخصوصی دارند که البته مشکل می توان در میان آنها ادعای مهدویت زید را همچنان مشاهده کرد.

ابومسلم خراسانی شخصیت دیگری بود که طرفداران و پیروان وی قائل به مهدویت او شدند و با تکذیب کشته شدنش توسط منصور دوانیقی به انتظار ظهور او دعوت کردند.علاوه برنامشخص بودن این ادعا توسط ابومسلم، مروری بر سرگذشت او جنایات ثبت شده منتسب به او، پذیرش ادعای مهدویت برای ابومسلم را به غایت دشوار می کند.پیروان این ایده اکنون وجود ندارند.

مورد دیگری که ادعای مهدویت درباره او ابراز شد، محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه بود.جالب آنکه پدر او با پسرش به عنوان مهدی بیعت کرده بود، هر چند بعد ها او به دست خلیفه وقت کشته شد.شواهد تاریخی نشان می دهد که ادعای این شخص بیش از آنکه ماهیت دینی داشته باشد، از انگیزه ای سیاسی برخوردار بوده است.

ناووسیه گروه دیگری بودند که به مهدویت امام صادق(علیه السلام)معتقد شدند و غیبت و نجات بخشی را به ایشان نسبت دادند که البته آنان نیز از میان رفته و ادعایشان بر باد رفت.

پس از آن، اسماعیلیه جریان مهم دیگری بود که با ادعای مهدویت اسماعیل، فرزند امام صادق(علیه السلام)، به انشعاب بزرگی در فرقه های اسلامی دامن زد.اسماعیلیان معتقدند که امام صادق(علیه السلام)پیشوای آنان را به امامت منصوب کردو سپس آن را پنهان کرده است که با رجعت او، جهان پر از عدل و داد خواهد شد.

اسماعیلیه بعدها به انشعابات متعددی تقسیم شدند که در هر یک از این گروه ها داعیه مهدویت ادامه یافت و افرادی یافت می شدند که خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کنند.با گذر زمان ادعای مهدویت درباره افراد دیگری از جمله ابن مقنع خراسانی، برادر امام هادی(علیه السلام)، برادر امام عسکری(علیه السلام)و حتی خود ایشان از سوی افراد و گروهها ابراز شده که البته هیچ گاه شیوع نیافته و به فراموشی سپرده شده است.

در قرون جدید نام سه تن از مدعیان مهدویت بیش از دیگران بر سر زبان ها جاری بوده است.مهدی سودانی کسی است که در سودان به رهبری نیروهای مذهبی و ملی درآمده و در برابر قوای انگلستان مقاومت کرد و به واسطه ادعای مهدویت از شهرت بسیاری برخوردار شد.می توان گفت که او کامل ترین نمونه یک مدعی مهدویت در نظرگاه شرق شناسان و غربیان به شمار می رود و همواره در مطالعات مربوط به مهدویت مورد توجه قرار می گیرد.

غلام احمد قادیانی شخصیت دیگری است که در گستره جغرافیایی هند و پاکستان مبدا شکل گیری جریان دامنه داری در رابطه با ادعای مهدویت شد و همچنان به عنو ان چهره شاخص مدعی مهدویت از او یاد می شد.

بهاییت

 

و بالاخره سید علی محمد باب بدون شک شناخته شده ترین مدعی مهدویت است که بر پایه تفاسیر و آموزش های غلط و با اتکا به عقب ماندگی و ضعف معرفتی برخی مردمان ایران درعصر قاجار و البته مطمئن به حمایت های انگلستان این فرصت را یافت که ابتدا ادعای نیابت از امام موعود، سپس موعودیت و پس از آن نبوت و در نهایت الوهیت کند و منشأ شکل گیری فرقه ای به نام بهائیت شود.در مواجهه با این تجربه ها،تحلیل سطحی و خاصی صورت گرفته که بر اساس آن مهدویت نمی تواند اصالت و واقعیت داشته باشد؛به عبارت دیگر این تحلیل از وجود موعود ها و منجیان دروغین که در طول تاریخ مدعی مهدویت شده و علاقه مند بوده اند تا خود را مهدی معرفی کنند، چنین نتیجه می گیرد که اساساً موعودی به نام مهدی که واقعیت خارجی داشته باشد، وجود ندارد.درست مانند کسی که در برخورد با تراول چک قلابی چنین نتیجه بگیرد که دسترسی به تراول واقعی برای او غیر ممکن است.

این تحلیل که عموماً از سوی نوگرایان و به اصطلاح روشنفکران مسلمان مطرح می شود، ادامه برداشتی است که شرق شناسان در جریان آشنایی با مسأله مهدویت و توضیح آن به دست داده اند.بزرگ ترین مشکلی که این تحلیل از آن رنج می برد آن است که ادعای بی اساس عده ای که در طول تاریخ مدعی مهدویت شده اند را به عنوان کل مسأله قلمداد کرده و از حقیقتی که در پشت این جریان حضور دارد و اساساً این نسخه های تقلبی که روز به روز از راه می رسند و کپی ناموجهی از آن به شمار می روند، غفلت می کند.

در قرون جدید نام سه تن از مدعیان مهدویت بیش از دیگران بر سر زبان ها جاری بوده است.مهدی سودانی کسی است که در سودان به رهبری نیروهای مذهبی و ملی درآمده و در برابر قوای انگلستان مقاومت کرد و به واسطه ادعای مهدویت از شهرت بسیاری برخوردار شد.می توان گفت که او کامل ترین نمونه یک مدعی مهدویت در نظرگاه شرق شناسان و غربیان به شمار می رود و همواره در مطالعات مربوط به مهدویت مورد توجه قرار می گیرد

در واقع اگر وعده ظهور مهدی موعود در امتداد تاریخ استمرار نداشت و شور و اشتیاق عمومی نسبت به آن در گذر زمان فرو می کاست، هرگز چنین مدعیانی پدید نمی آمدند و چنین ادعاهایی متولد نمی شد.

بنابراین،تحلیل درست این مسأله آن است که متوجه باشیم چگونه در طول تاریخ نسخه های قلابی و غیر اصلی موعود و منجی به سوء استفاده از حقیقت مهدویت پرداخته و خود و مریدان بی بصیرت خود را به دام هلاکت کشانده اند.

بر این پایه، این ضرورت همیشگی وجود دارد که مشتاقان موعود و نجات در مواجهه با دعوت هایی که ادعای اینچنینی دارند، تمام تلاش خود را در جهت شناختن موعود حقیقی از مدعیان تقلبی به کار گیرند.اینگونه نه به انکار نجات پرداخته ایم و وعده راست خداوند و رسولش را نادیده پنداشته ایم و نه آنکه صورت مسئله را پاک کرده و از خیر نجات گذشته ایم؛ علاوه بر آنکه زمینه را برای بروز دعوت های سخیف و بی پایه در این باره از بین برده ایم.

نکته

 

*نشانه هایی که شنیده نشدند

وعده آمدن موعودی از نسل پیامبر(ص)و ظهور او درقالب ظلم ستیزی و عدل گستری سراسری، چیزی نبود که در دوره های میانی یا متأخر تاریخ به گوش مسلمانان رسیده باشد.پیامبر خدا(ص)از بدو رسالت خود همواره این بشارت را به گوش مسلمانان رسانده بود که اگر تنها یک روز از عمر جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من ظهور کند.همچنین مردمان بسیار از پیامبر(ص)شنیده بودند که مهدی(عج)کسی است که جهان را از عدل و داد آکنده می کند، پس از آنکه از ظلم و جور سرشار شده باشد.البته پیامبر(ص)در خصوص جزئیات مربوط به مهدی(عج)هم سخن گفته بود و از نسل و نسب او، راه های شناخت او، هنگامه آمدن او و حتی شکل و قیافه و شمایل او نیز خبر داده و گفته بود که او نهمین نسل از نوه پیامبر(ص)است و پایان بخش سلسله امامان(علیهم السلام)و جانشینان و نقیبانش خواهد بود؛ افسوس که این نشانه ها آنچنان که باید شنیده نشد و زمینه برای بروز ادعاهایی که مهدی(عج)را جز در قالب آشنای معرفی نبوی می جستند، ایجاد شد.

بخش مهدویت تبیان



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:20 | نویسنده : محمدعارف |

 

نائبان خاص حضرت مهدی (عج) در عصر غیبت (٣)

 

«ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی»

 

غائب امام مۆمنین کو فیض کیونکر پہنچا سکتے ہیں؟

 

سومین سفیر خاصّ از سفیران چهارگانه ی حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف, محدث, فقیه و متکلم شیعی ایرانی, حسین بن روح نوبختی است. وی در میان شیعیان بغداد از شهرت ویژه ای برخوردار بود و یکی از افراد مورد اطمینان و اعتماد محمد بن عثمان عمری به شمار می رفت. وی در دربار عباسی در زمان حیات نایب دوم, نفوذ فوق العاده ای داشت و از ناحیه برخی مقامات دولتی کمک های مالی به ایشان می رسید. [1] او در بین سالهای 305-326 ق به مدت بیست و یک سال به عنوان نائب امام زمان عجل الله فرجه الشریف واسطه بین امام و شیعیان بود؛ که این دوران مصادف با دو خلیفه عباسی به نام «مقتدر و راضی» بود. محمد بن عثمان در سال آخر عمر با برکش بسیار پیر و ناتوان شده بود؛ به طوری که در دو سال آخر زندگیشان (سالهای 304 و 305 ق), گرفتن اموال شیعیان را به حسین بن روح واگذار کرده بود. [2]

چنانچه محمد بن علی الاسود نقل می کند, اموالی از باب وقف حاصل شده بود, آنان را به محمد بن عثمان دادم و از من پذیرفت. اموالی را در روزهای قبل از وفاتش (دو یا سه سال قبل از وفات) به نزد وی بردم, وی مرا امر فرمود که آنان را به ابوالقاسم بن روح واگذار کنم, من از حسین بن روح طلب رسید کردم, و او از این امر, به محمد بن عثمان شکایت نمود و محمد بن عثمان نیز به من دستور فرمود که از ابوالقاسم طلب رسید نکنم و (در ادامه) فرمود: هر آنچه به ابوالقاسم رسد به من رسیده است؛ و بعد از آن اموال را به ابوالقاسم می رساندم و طلب رسید نیز نمی نمودم. [3]

نائب دوم در انتصاب حسین بن روح به جانشینی خود تأکید فراوانی می کرد؛ گاه به صورت انفرادی و گاهی در میان عموم شیعیان مخلص و وکلای خویش, این مطلب را تذکر می داد. چنانچه احمد بن ابراهیم روایت می کند, زمانی که حال اباجعفر عمری بدتر شد, بزرگان و سرشناسان شیعه همچون علی بن همام , عبدالله باقطانی و ... جمع شدند و به نزد ابا جعفر رفتند و به وی گفتند: برای این امر (نیابت) چه کسی به جای تو می باشد؟ و ایشان به آنان فرمود: «ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی جانشین من و سفیر میان شما و امام زمان عجل الله فرجه الشریف؛ و وکیل امام و مورد وثوق و امین است پس درکارها و امورتان به او رجوع کنید و در مواقع ضروری و مهم به او اعتماد کنید». [4]

امام زمان عجل الله فرجه الشریف فرمودند: «ما او (حسین بن روح) را می شناسیم, خدا همه ی خوبی ها و رضای خود را به او بشناساند و او را با توفیق خود سعادتمندانه گرداند. از نامه ی او اطلاع یافتیم و به وثوق او اطمینان داریم؛ در نزد ما مقام و جایگاهی دارد که او را مسرور می گرداند؛ خداوند احسان خود را درباره ی او افزون گرداند». این توقیع در روز یک شنبه, ششم شوال سال 305ق به دست حسین بن روح رسید

 

 

در روایتی دیگر به نقل از جعفر بن احمد بن متیل چنین آمده است: قبل از وفات محمد بن عثمان در کنار او حاضر شدیم و من بالای سر او نشستم و با او صحبت می کردیم و از وی سوال می نمودیم, ابوالقاسم بن روح نیز پایین پای ایشان نشسته بود. محمد بن عثمان رو به من کرد و فرمود: «به من امر شده که به ابوالقاسم حسین بن روح وصیت نمایم»؛ و من از بالای سر ایشان بلند شدم و دست ابوالقاسم را گرفتم و او را در جای خود نشاندم و خود به جای او رفتم. [5]

 

این تأکید بدان علت بود که از طرف ائمه اطهار علیهم السلام؛ نصی دال بر وثاقت, امانت و نیابت حسین بن روح صادر نشده بود. از طرفی درمیان وکلای بغداد, کسانی بودند که در ظاهر ارتباط محمد بن عثمان با آنان بیشتر بود؛ از این رو عوام و خواص شیعیان تصور نمی کردند, حسین بن روح به جانشینی انتخاب گردد. [6]

نخستین توقیعی (نامه ای) که به دست حسین بن روح از ناحیه مقدسه صادر شد, نامه ی بود که امام زمان عجل الله فرجه الشریف خطاب به وی چنین فرمودند: «ما او (حسین بن روح) را می شناسیم, خدا همه ی خوبی ها و رضای خود را به او بشناساند و او را با توفیق خود سعادتمندانه گرداند. از نامه ی او اطلاع یافتیم و به وثوق او اطمینان داریم؛ در نزد ما مقام و جایگاهی دارد که او را مسرور می گرداند؛ خداوند احسان خود را درباره ی او افزون گرداند». این توقیع در روز یک شنبه, ششم شوال سال 305ق به دست حسین بن روح رسید. [7]

حسین بن روح با همکاری وکلای بغداد و دیگر مناطق, کار خویش را در جایگاه نیابت امام زمان عجل الله فرجه الشریف شروع نمود و توانست با روش و شیوه ای منطقی و اندیشمندانه, در بین دوست و دشمن از پذیرش بالایی برخوردار باشد. موقعیت حسین بن روح به عنوان سفیر امام دوازدهم - برعکس سفیر اول و دوم - در بین پیروان اهل بیت علیهم السلام آشکار بود؛ به همین دلیل برخی از عوام امامیه, بر آن شدند تا وکلای نواحی خود را نادیده گرفته, به طور مستقیم با خود او در تماس باشند؛ ولی رفته رفته با انجام تغییراتی در دستگاه حاکمه و برکنار شدن برخی حامیان او, وضع دگرگون شد, به گونه ای که بخشی از اواخر عمرش را در زندان به سر برد. از جمله حوادث مهم دوران نیابت حسین بن روح, جداشدن ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی (معروف به «ابن ابی عزاقر») از آیین شیعی و تکفیر او به دست آن نائب خاصّ است. [8]

در خصوص سال وفات حسین بن روح, همگان متفق القولند که وی در شعبان سال 326ق از دنیا رفته است. [9]

 

پی نوشت:

1. سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, ص106

2. طسوجی, محمد حسین, مهدی (عج) معجزه جاودان, قم, لاهیجی, چاپ اول, 1382ش, ص98

3. مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, مۆسسة الوفاء، 1404ه, ج51, ص354

4. الطوسى, محمد بن حسن, الغیبة، قم، مۆسسه معارف اسلامى قم، 1411ق, ص371 و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص355

5. همان, ص370 و نیز: مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص354, ح4

6. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص107

7. الطوسی, الغیبه, پیشین, صص 372-373

8. سلیمیان, پرسمان مهدویت, پیشین, ص108ر.ک: الطوسی, الغیبه, پیشین, صص 389-390

9. مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج51, ص358

شهربانو زندلشنی 

بخش مهدویت تبیان

 

 



تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393برچسب:, | 7:19 | نویسنده : محمدعارف |

کار ویژه و کمال گرایانه دولت زمینه ساز این است که با برنامه ریزی صحیح جامعه را در تمامی ابعاد و جنبه ها به سمت توسعه اخلاق و تکامل معنوی هدایت نماید.احیای ارزش های اخلاقی و

بازگشت به اصول اخلاقی فراموش شده اسلامی و شکل گیری جامعه نمونه و کامل انسانی و تحقق برنامه ها واهداف متعالی دینی یکی از مسائل اساسی دولت زمینه ساز است.لذا سوال اصلی

که این مقاله به آن پرداخته این است که دولت زمینه ساز چگونه می تواند اخلاق مهدوی را در جامعه پیاده نماید.نتیجه این که دولت به شیوه های مختلف میتواند باعث بسط فضایل اخلاقی گردد،که

این نوشتار چهار طریق را مورد بررسی قرار گرفته است.دولت زمینه زمینه ساز باید خودنماد اخلاق و فضایل اخلاقی باشد.با سیاست گذاری ها برنامه ریزی های اخلاقی وهدایت جامعه در این مسیر

از طریق سازمان ها-تولید هنجارهای اخلاقیوانتشار از طریق سازمان های تبلیغاتی و حرف های کردن اخلاق در مشاغل و صنوفاین مار را تقویت نماید.



تاريخ : سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, | 23:38 | نویسنده : محمدعارف |

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی به عنوان نظام زمینه ساز ظهور و پرورش دهنده ایده حکومت جهانی مهدوی،فرصت مناسبی برای دستیابی به جامعه مطلوب و آرمانی زمینه

ساز با فعال سازی ظرفیت های معنوی واخلاقی جامعه پدید آمد.اما بررسیها و آمار نشان از این دارد که با وجود شرایط پدید آمده و پشتوانه های محکم دینی و اعتقادی وتلاش های انجام شده،هنوز

نتوانستهایم در مسیر ایجاد جامعه مطلوب زمینه ساز ظهور حضرت ولیعصر(عج)توفیق قابل توجهی کسب نماییم و در این مسیر ناکامی ها وناکار آمدی هایی نیز بوجود آمده است،در وضعیت

کنونی،جامعه اسلامی ما با در نظر گرفتن جامعه آرمانی وزمینه ساز ظهور از وضعیت فرهنگی و اخلاقی مطلوبی برخوردار نیست.اخلاق اسلامی چنان که از قرآن و سنت استفاده میشود،دارای

مبانی و اصولی است که در عین این که از نظریه های فلسفی و کلامی یا ذوقی و عرفانی مستقل است،اصول و پایه های بعضی از نظام های اخلاقی را نیز در خود دارد در این مقاله باری توسعه

اخلاق در جامعه زمینه ساز ظهور،اصول و مبانی اخلاقی بیست گانه ای مورد توجه قرار گرفته که به موضوعات مهمی همچون تدریج در توسعه اخلاق؛اهتمام به خود سازی اخلاقی کارگزاران جامعه؛

محضریت عالم،کرامت انسان،اصلاح رابطه خود با خدا،محبت و رحمت،شرح صدر،انتقال متقابل وپرهیز از چاپلوسی،پایبندی به عهد و پیمان و خوش خلقی مدنظر قرار گرفته است.



تاريخ : سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, | 22:49 | نویسنده : محمدعارف |

چندوقت پیش سید علی عزیزی که کودک پنج ساله‌ای است، به همراه پدر خود برای اقامه نماز به حسینیه امام خمینی (ره) خدمت مقام معظم رهبری رفته بود.

وقتی آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اقامه نماز وارد حسینیه می‌شوند؛ سید علی ۵ ساله دست پدر خود را رها می‌کند و به سمت ایشان می‌دود و دست رهبر انقلاب را می‌گیرد.

سید علی که علی‌رغم سن کم خود حافظ ۵ جزء قرآن کریم نیز هست، خطاب به رهبر انقلاب می‌گوید: “آقا می‌شود چفیه‌تان را به من بدهید؟”. تصویر هدیه شدن چفیه رهبری واقعه‌ای بوده که او بارها از تلویزیون آن را تماشا کرده است.

مقام معظم رهبری پاسخ درخواست سیدعلی را با لبخندی داده و خطاب به همراهان خود می‌گویند که ” چفیه را بدهید به آقا”. پدر سید علی در خاطره‌ای می‌گوید: از آن به بعد هر وقت با این بچه هم کلام می‌شوم او به من می‌گوید که “آقا به من گفتند آقا”.

در ادامه ماجرای دیدار این کودک با رهبر انقلاب در حالی‌که آیت‌الله خامنه‌ای دست نوازش بر سر او می‌کشیدند، سید علی ۵ ساله از ایشان می‌پرسد: “آقا شما که اینقدر مهربان هستید، چرا آمریکا اینقدر از شما می‌ترسد؟” که این سؤال با لبخند دیگری از سوی رهبر انقلاب مواجه می‌شود. در همین هنگام یکی از همراهان رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال سید علی می‌گوید: “حضرت آقا آدم خوبی است؛ و چون از خدا می‌ترسد آن‌ها(آمریکایی‌ها) هم از آقا می‌ترسند”
.

.

.

.

.

.

.

.

.


کاش جای علی کوچولو بودم

 



تاريخ : سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, | 22:28 | نویسنده : محمدعارف |
صفحه قبل 1 ... 33 34 35 36 37 ... 39 صفحه بعد